سرنوشت خود را می شناسم. روزی خاطره ی چیزی دهشتناک با نام من تداعی خواهد شد – خاطره ی بحرانی که زمین پیش از آن هر گز به خود ندیده بود؛ خاطره ی ژرف ترین برخورد وجدان، خاطره ی تصمیمی که علیه چیزی گرفته شد که تا آن زمان باور، مطالبه و تقدیس شده بود. من انسان نیستم، دینامیتم ... و با این همه، هیچ ربطی به بنیانگذاران ادیان ندارم – ادیان، امور مربوط به مردم عامی است؛ من پس از تماس با افراد مذهبی به شستن دست هایم نیاز دارم ... من «باورمند» نمی خواهم، به گمانم بی اندازه بدسگالم که به خود باور داشته باشم، من هرگز با توده ها سخن نمی گویم ... سخت بیمناکم که روزی مرا مقدس اعلام کنند: می توان حدس زد که چرا من این کتاب را پیشاپیش در آوردم؛ قصد از آن جلوگیری از هر اقدام بدسگالانه از جانب مردم علیه من است ... من نمی خواهم یک قدیس، در واقع یک لوده باشم ... شایده لوده هستم ... و با وجود این، یا بیش تر نه با این وجود – چرا تا کنون موجودی دروغگوتر از قدیسین وجود نداشته است – حقیقت با زبان من سخن می گوید – اما حقیقت من هراس انگیز است: چرا که تا کنون، دروغ حقیقت نامیده می شده است – ارزیابی دوباره ی تمامی ارزش ها: این است قاعده من برای عمل متعال به خود آمدن انسان که در من [به] گوشت و نبوغ [تبدیل] شده است. این سرنوشت من است که نخستین موجود انسانی شریف باشم، و خود را در ستیز با دروغگویی هزاره ها بشناسم ... من نخستین فردی بودم که حقیقت را کشف کرد، از این لحاظ نخستین فردی بودم که دروغ را به صورت دروغ حس کرد – بو کشید ... نبوغ من در پرده های بینی ام ... من چنان ضدیت می ورزم که تا کنون هرگز این چنین ضدیت ورزیده نشده است و با وجود این، قطب متضاد روح نفی هستم.
• چـرا من یک سرنوشت ام
فریدریش نیچه
اینک انسان؛ ترجمه رویا منجم
سرنوشت خود را می شناسم. روزی خاطره ی چیزی دهشتناک با نام من تداعی خواهد شد – خاطره ی بحرانی که زمین پیش از آن هر گز به خود ندیده بود؛ خاطره ی ژرف ترین برخورد وجدان، خاطره ی تصمیمی که علیه چیزی گرفته شد که تا آن زمان باور، مطالبه و تقدیس شده بود. من انسان نیستم، دینامیتم ... و با این همه، هیچ ربطی به بنیانگذاران ادیان ندارم – ادیان، امور مربوط به مردم عامی است؛ من پس از تماس با افراد مذهبی به شستن دست هایم نیاز دارم ... من «باورمند» نمی خواهم، به گمانم بی اندازه بدسگالم که به خود باور داشته باشم، من هرگز با توده ها سخن نمی گویم ... سخت بیمناکم که روزی مرا مقدس اعلام کنند: می توان حدس زد که چرا من این کتاب را پیشاپیش در آوردم؛ قصد از آن جلوگیری از هر اقدام بدسگالانه از جانب مردم علیه من است ... من نمی خواهم یک قدیس، در واقع یک لوده باشم ... شایده لوده هستم ... و با وجود این، یا بیش تر نه با این وجود – چرا تا کنون موجودی دروغگوتر از قدیسین وجود نداشته است – حقیقت با زبان من سخن می گوید – اما حقیقت من هراس انگیز است: چرا که تا کنون، دروغ حقیقت نامیده می شده است – ارزیابی دوباره ی تمامی ارزش ها: این است قاعده من برای عمل متعال به خود آمدن انسان که در من [به] گوشت و نبوغ [تبدیل] شده است. این سرنوشت من است که نخستین موجود انسانی شریف باشم، و خود را در ستیز با دروغگویی هزاره ها بشناسم ... من نخستین فردی بودم که حقیقت را کشف کرد، از این لحاظ نخستین فردی بودم که دروغ را به صورت دروغ حس کرد – بو کشید ... نبوغ من در پرده های بینی ام ... من چنان ضدیت می ورزم که تا کنون هرگز این چنین ضدیت ورزیده نشده است و با وجود این، قطب متضاد روح نفی هستم.
• چـرا من یک سرنوشت ام
فریدریش نیچه
اینک انسان؛ ترجمه رویا منجم
.........سکوت میکنم .........وقتی فریاد هایم بی صداست
هیچوقت گول ظاهر کسی رو نخور ، یکی گول ظاهر منو خورد... الان دیگه گول ظاهر ندارم :-(
لاک غلط گیر را برمی دارم و ?تو? را از تمام خاطراتم پاک می کنم ? ?تـــو? غلط اضافی زندگی ام بودی
13477 بازدید
10 بازدید امروز
7 بازدید دیروز
17 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian